بهار می آید؛
تجدید خاطره ای دیگر از خویشاوندی طبیعت و انسان؛
با ردایی سبز برای حضور در جشن شکوفه ها.
بهار می آید؛ با چشمه و کوه و دشت، با باغ
و گلزار و پروانه ها، با بلبل و گل، با امید و آرزو .
بهار می آید؛ سرشار از عطر سپیده، عطر طبیعت.
بهار می آید؛ با آیینه ای در دست از حکمت
و معرفت از آیات و برکات.
بهار می آید؛ با قامتی خجسته و سبزپوش،
با آواز قمریان بیدار و عاشق.
بهار می آید؛ برای ستیز با سردی و سستی.
بهار می آید؛ این راز برجسته طبیعت، این تحول بزرگ
و این خاطره معطر خاک.
بهار می آید؛ فصل حرکت و برکت
تحول و تغییر، دوستی و عاشقی.
و بهار می آید؛ عطر کمال طبیعت، سرّ عیان شده عظمت خلقت
رمز شگفتی و شادی، سرّ زیبایی و بیداری.
نظرات شما عزیزان: